سلام خوبين عزيز
وبلاگ زيباي زيبايي دارين
خوش حال ميشم به من هم سر بزنين
باي[بوسه][گل
سلام
به خدا با اين آهنگت جگرم روآتيش زدي
آخه من عاشق مناجات امام علي هستم
سلام و خسته نباشيد.
همين
ياد چه روزي انداختين منو....تو جماران زندگي مي كرديم.....مردم ميومدن تو خيابون...راشون نميدادن برن بالا...گريه ميكردن..آواره بودن...همه جا سياه بود...
اين خاطره از اون خاطراتيه كه تا عمر دارم لحظه لحظه اش تو يادم ميمونه...خدا رحمتشون كنه و نايبشون رو برامون حفظ كنه
التماس دعا
سلام داد
خوبي ؟ چه خبرا؟
خيلي خوب مي نويسي.
غلط املايي داري اصلاح كن.يه خورده فونت اين شعرتم درشت كن
موفق باشي
كُشتونديد ما رو توي تالار به اين تبليغات وبلاگتون!آخرش ديگه مام وسوسه شديم بيايم ببينيم اينجا چه خبره!
جالب بود.... فقط غلط املاييهاتون يه كم زياده. اينجا ديگه كمك مامان آموزش و پرورش رو ميطلبه
سلام.
آخرشو خوندم... اينم هي ميگه دلم هواي تو كرده.
ميخواين اشك مارو دربيارين خوب از اول بگين دستمال برداريم لااقل.
پنير خوردنتون هم جالب بود برام.از اين پنير دانماركيا ديگه؟ كه ميشد خالي بخوري!
منم فقط دو تا چيز يادمه.
يكي اون لحظه كه تي وي گفت مامانم رو يادمه كه سرشو تكيه داده بود به ديوار گريه مي كرد انگار كه مادرشو يه بار ديگه از دست داده. منم ديگه نرفتم تو اتاق پيششون چون نميدونستم چيكار بايد بكنم.
يكي هم تو حسينيه جماران كه مراسم گرفته بودن آقاي فاطمي نيا صحبت ميكرد و خانواده امام بالاي مجلس نشسته بودن.(البته شايد مال سال هاي بعد باشه)