يا حق
چقدر خاطرات دورا بچگي جالبه! خيلي خوب توصيف کردين ! خانم خروسي! من الان خنده م گرفته بود چه برسه به شما که بچه هم بوددين!
کربلا!اقاسيد ميگه بي بلا نميشه! دارم به خوم فکر مکينم نکنه سيد يه چيزي به دلش افتاده!!! لذا نگران ميمش چون خودم دارم جا ميمونم! و ار طرفي ميگم قرار شد اگه اتفاقي قرار بيافته همه با هم باشيم تنها خوري نداريم(شهادتو مگيم) لذا ته دلم قرص ميشه!
نميدونم! ظاهرا منم دارم جا ميمونم!
ميدونم خييييييلي ازم بدت مياد اينم بمونه//دل من فقط يه کربلا ميخواد اينم بمونه
انشالله قسمتمون شه
دفعه قل که بردن من ÷يش دانگشاهي بودم و امتحانهاي پايان ترم اين بار هم که...نميدونم به چه دليل دارم جا ميونيم البته منظورم از دليل اين دليل تراشيهاي خودمون هست ....
شاديم شد و رفتيم از حسين چيزي بعدي نيست!!!!!
شايدم شد دفعه ديگه ...
شايد خود اقا اومد
نميدونم!
برا همه ي اونهايي که دوست دارن بيان وقتي دلتون ميگيره برا کربلا
موفق باشيد
انشالله پست بعديتون خبر ثبت نام کربلاتون باشه
ضمنا در اولين فرصت لينکتون اضافه ميشه